نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري



 

کاربردهاي معمولي تا اندازه ي زيادي با يکديگر فرق مي کنند. براي مثال، کودتا که صرفاً شامل جانشيني يک دسته از رهبران با رهبران ديگر بدون هيچ گونه تغيير در نهادهاي سياسي و نظام کلي اقتدار است، از لحاظ جامعه شناسي انقلاب نيست. براي اينکه مجموعه اي از رويدادها يک انقلاب را تشکيل دهند بايد داراي چند ويژگي باشند.
1- رويدادهايي انقلاب به شمار مي آيند که متضمن يک جنبش اجتماعي توده اي (1) باشند. اين شرط مواردي را که حزبي از طريق فرايندهاي انتخاباتي به قدرت مي رسد، يا گروه کوچکي مانند رهبران ارتش، قدرت را تصرف مي کنند، مستثني مي کند.
2- انقلاب به فرايندهاي عمده ي اصلاح يا دگرگوني مي انجامد. (Skocpol, 1979, pp.4-5) جان دان يادآور گرديده است که کساني که قدرت را تصاحب مي کنند بايد به طور قطع بيشتر از آنهايي که سرنگون شده اند توانايي حکومت بر جامعه اي را داشته باشند که کنترل آن را به دست مي گيرند؛ رهبري بايد حداقل توانايي دستيابي به بعضي از هدفهايش را داشته باشد. (Dunn, 1972, pp. 15-16) در جامعه اي که يک جنبش در به دست آوردن زمام رسمي قدرت موفق مي شود، اما نمي تواند به طور مؤثر حکومت کند، نمي توان گفت که انقلابي رخ داده است؛ چنين جامعه اي بيشتر احتمال دارد که جامعه اي دستخوش آشوب و هرج و مرج، يا در خطر فروپاشي باشد.
3- انقلاب متضمن تهديد يا کاربرد خشونت (2) از جانب کساني است که در جنبش توده اي شرکت مي کنند. انقلابيها تغييرات سياسي اي هستند که در برابر مقاومت نظام پيشين به وجود مي آيند که حاضر نيستند بدون تهديد به استفاده از وسايل خشن يا کاربرد واقعي اين وسايل از قدرتشان صرف نظر کنند.
اگر اين سه معيار را با يکديگر جمع کنيم مي توانيم انقلاب را به اين صورت تعريف کنيم: انقلاب عبارت است از تصرف قدرت دولتي از طريق وسايل خشن به وسيله ي رهبران يک جنبش توده اي، به منظور استفاده بعدي از آن براي ايجاد اصلاحات عمده ي اجتماعي.
انقلاب با شورش مسلحانه تفاوت دارد که متضمن تهديد به خشونت يا استفاده از آن است، اما به تغييرات قابل توجهي منجر نمي گردد. تا حدود سيصد سال پيش از اين، اکثريت قيامتها شورش بودند نه انقلاب. براي مثال در اروپاي قرون وسطي سرفها يا دهقانان گاهي به اعتراض عليه سياستهاي اربابان خودقيام مي کردند. (Scott, 1986; Zagorin, 1982) اما هدف آنها تقريباً هميشه تأمين رفتار مساعدتر از جانب اربابان يا جانشين کردن فردي بسيار مستبد با فردي کمتر خشن بود، اقدام براي تغيير ريشه اي ساخت سياسي جامعه عملاً مفهومي ناشناخته بود.

پي نوشت ها :

1. mass social movement
2. threat or use of violence

منبع مقاله :
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391